سير دستيابي خاندان قاجار به سلطنت:

 

اولين فردي كه از قاجار اشاقه باش، وارد صحنه سياست و قدرت در ايران شد. قراپیری بود. که در کتاب به وی اشاره شده است. بعدها یکی از سران ایل قاجار به نام فتحعلي خان ، كه در اواخر عصر صفويه مي زيست. بنا به تقاضاي طهماسب دوم، وليعهد سلطان حسين، آخرين پادشاه صفوي به سپاه وي پيوست و از سوي او مأمور فتح تهران شد.

فتحعلي خان قاجار در اين مأموريت شهرتي كسب كرد. زيرا با سپاه معدود خود توانست از پيشروي سپاه اشرف افغان به طرف شمال جلوگيري كند و بر اثر همين حسن خدمت از طرف شاه طهماسب دوم به سپهسالاري اردوي پادشاه صفوي منصوب گرديد و بدين ترتيب براي اولين بار يكي از افراد ايل قاجار بزرگترين منصب نظامي را در دستگاه صفويه بدست آورد.

پس از پيوستن نادر افشار به سپاه طهماسب بين اين دو مبارزه شديدي براي بدست گرفتن قدرت در اردوي شاه طهماسب در گرفت و البته اين مبارزه پس از چندي با پيروزي نادر و قتل فتحعليخان قاجار در 14 صفر 1139 هجري قمري به پايان رسيد و به اين ترتيب تا پايان عمر نادر و جانشينانش ايل قاجار در سختي و محدوديت زندگي مي كردند.

پس از قتل نادر، ايل قاجار كه اينك محمد حسن خان - فرزند فتحعليخان - رياست آن را بر عهده داشت. دوباره نبرد خود را براي دستيابي به قدرت آغاز كرد. اما اين بار قدرت طلبان ديگري نيز در صحنه حضور داشتند كه از آن جمله كريم خان زند و آزاد خان افغان بودند. سرانجام در پي نبردهاي فراواني كه ميان اين سه رقيب اتفاق افتاد، ابتدا آزاد خان و سپس محمد حسن خان قاجار شكست خورده و از صحنه خارج شدند و قدرت به دست كريم خان زند افتاد.

گفته شده كه پس از شكست نهايي محمد حسن خان قاجار از شيخعلي خان زند در سال 1172 هجري، يكي از سران ايل يوخاري باش، محمد حسن خان را به قتل رسانده و سرش را براي ابراز خدمتگزاري به كريم خان زند تسليم مي كند. اما كريم خان جسد وي را با تجليل و احترام در حضرت عبدالعظيم به خاك مي سپارد. و بدين ترتيب دومين تلاش ايل قاجار براي دستيابي به قدرت ناكام مي ماند. پس از قتل محمد حسن خان دختر وي اسير خان زند شد و وي او را به همسري خود درآورد و پسران وي مدتي نزديك به چهار سال را در ميان تركمانان بسر بردند. اما چون تلاش آنان براي همراه كردن تركمانان براي دستيابي به قدرت ناكام ماند. ناچار به نزد كريم خان آمدند و اقامت آنان در دربار كريم خان زند به قول شميم با پذيرايي گرم و صميمانه و تجليل و احترام خاص همراه بوده است. اما نبايد اين نكته را نيز از نظر دور داشت كه اين سياست كريم خان تا حدي نيز براي زير نظر نگاه داشتن رقباي سياسي خود بوده است و بنا بر اين آقا محمد خان در اين دوران در حقيقت گروگاني در دربار خان زند و البته با احترامات ويژه بوده است.     

 

آقا محمد خان قاجار:

 

وي فرزند محمد حسن قاجار بود و گفته شده كه در هنگامي كه سپاهيان عادلشاه افشار در سال 1161 هجري قمري به گرگان تاختند. ضمن دستگير كردن عده اي از بزرگان ايل قاجار، آقا محمد خان را نيز كه در آن هنگام كودك بود. مقطوع النسل كردند. وي همانطور كه در قسمت دستيابي قاجاريه به قدرت نوشته شد. مدتي بعد از قتل پدرش به دربار كريم خان رفت و تا زمان مرگ وي در آنجا مي زيست. ولي بلافاصله پس از مرگ كريم خان تلاش خود براي دستيابي به قدرت را آغاز كرد. كه در اين مورد در كتاب توضيح داده شده است.

خصوصيات ظاهري و باطني آقا محمد خان:

آقا محمد خان قاجار اندامي ضعيف داشت چنانكه از دور مانند پسري 14 ساله بنظر مي آمد. چهره بي موي پر چينش چون زنان سالخورده مي نمود. صورتش اگر چه در هيچوقت از ديدن نيكو نبود ولي در هنگام غضب حالتي مهيب مي يافت. ... با اهل شريعت به احترام و رأفت زيستي، خود نيز علي الظاهر مقدس بود. هميشه نماز بر وقت كردي و هر نيمه شب را گر چه در عرض روز زحمات بسيار كشيده بود، برخاستي و به عبادت پرداختي. ... از ميان صفات اخلاقي كه به آقا محمد خان نسبت داده شده آنچه مسلم است بيرحمي و سخت كشي و قساوت قلب اوست. 

شرحي در مورد جنايان آقا محمد خان در كرمان و تفليس:

مساعدت و ياري مردم كرمان با شاهزاده زند، كه خود مدتي در زمان حيات پدرش بر آن شهر حكومت كرده بود، چنان آتش كينه و غضب خان قاجار را برافروخت كه خود به فتح آن شهر همت گماشت. در اين لشكر كشي بيش از 5 هزار از سپاهيان او در بيرون دروازه و در كوچه هاي كرمان بدست لطفعليخان و همراهان معدود و متهور او نابود شدند و سرانجام نيز بر لطفعليخان دست نيافت و چون وي از كرمان گريخت و سپاه او متفرق شدند آقا محمد خان وارد كرمان شد و دمار از روزگار مردم بينواي آن شهر برآورد، امر داد تا 8 هزار نفر از زنان و دختران شهر را ميان سپاهيان قاجار تقسيم كردند و عده ي كثيري را به قتل رسانيدند و جمعي را نيز كور كردند.

پس از فتح تفليس نيز خان قاجار دستور به قتل عام و تاراج اموال مردم آن شهر داد. عده ي كثيري از روحانيون مسيحي گرجي را در رود كورا غرق كردند و 25 هزار تن از زنان و مردان و اطفال گرجي را به اسارت گرفتند و تقريباً همگي رجال و اعيان شهر را نابود و بعضي از كليساهاي شهر را ويران كردند.

 .